نامه اعتراض پزشكان به رياست جمهوري

dr.safari

/ #49 تنها جرم من، پزشک بودن من است

2014-12-22 21:56

 

جناب آقای وزیر

تنها جرم من ، پزشک بودن من است

 

جناب آقای وزیر بهداشت

در سال 1368 علیرغم اینکه مدارک شرکت صادرات و واردات را تکمیل کرده و در شرف تاسیس آن بودم،بعلت علاقه وافر به طبابت از آن کار صرفنظر نمودم،و مطالعه برای کنکور را شدت بخشیدم،بطوریکه از شش ماه مانده به کنکور فقط پنج ساعت (ساعت 2 تا 7 صبح) خوابیدم و در حالیکه هم سن های من سرخوش از لذت فوتبال ، گردش و تفریح ، فیلم و ... بودند ، من مشغول مطالعه طاقت فرسا بودم،تا اینکه در بهمن سال 1369 در سن 21 سالگی وارد رهثشته پزشکی شدم . و این تازه آغاز راه پرمشقت پزشکی بود.

جناب آقای وزیر 

در طول هفت سال تحصیل آنقدر استرس امتحان و درس و مریض و هزینه های زندگی و ... کشیدم که قابل توصیف نیست. یادم میاید زمانی که ایران و استرالیا بازی معروفشان را انجام میدادند،من انترن کشیک بخش قلب بودم و آرزو میکردم که دقایقی از بازی را بتوانم ببینم. چه شبهایی که تا صبح بربالین بیمار نشستم تا قندش کنترل شود و جانش از مرگ نجات یابد. چه مواقعی که با ادرار بیمار آنوریکی از شادی در پوستم نگنجیدم. چه زمانهایی که با خبر دفع مدفوع مریض انسداد روده ایی آنقدر خوشحال شدم که گویی دنیا را به من داده اند. بارها و بارها اتفاق افتاد که همراهان بیمار فشار و ناراحتی مشاجرات خانوادگی خود را سر من خالی کردند و تا میتوانستند به مث ن و همکارانم دشنام و ناسزا دادند ولی من نگران بیمارشان بودم که دارو خورده بود. بارها اتفاق افتاد که من در حالیکه مشغول مداوای مریضی بودم ،مورد هجوم همراهانش قرار گرفتم و علیرغم ضرب و شتم ، نگران حال بیمارم بودم. و بالاخره بعد از هفت سال بیخوابی و استرس در 28 سالگی فارغ التحصیل شدم. 

جناب آقای وزیر بهداشت 

در ابتدای سال 1377 به روستای محرومی رفتم . شبکه بهداشت جایی را بعنوان ساختمان محل سکونت به من داد که مخروبه بود و مترصد یک زلزله 2-3 ریشتری، تا فروریزد بطوریکه وقتی درش را می بستی ، پنجره هایش تکان میخوردند. بیست و یک ماه تمام من و همسرم که او هم پزشک و همکارم بود ، دایم در استرس این بودیم که نکتد زلزله ایی بیاید و جان کودک تازه بدنیا آمده ما به خطر بیافتد. بعد از 21 ماه طرح و علیرغم نهایت قناعت و صرفه جویی ، تنها پس انداز دو پزشک، پنج میلیون تومان با ماشین رنو کهنه و تصادفی بود.

جناب آقای وزیر

1379 طرح من تمام شد و درحالیکه بیشتر از سی سال داشتم ، هنوز قدرت اجاره ساختمان آبرومند نیز در من نبود. و این در حالی بود که دوست دوران کودکی ام که نتوانست درس بخواند، با خرید و فروش زمین و خانه ، صاحب بهترین ماشین با چند دستگاه ساختمان شده بود. در سال 1379 از امتحان استخدامی قبول شده وکارم را در شهری محروم شروع کردم .ولی همزمان با کارم، در سال 1381 باتمام پس اندازم که 13 میلیون تومان شده بود، وارد بازار زمین و مسکن نیز گردیدم و در عرض دو سال 13 میلیون را به 130 میلیون تومان رساندم که برابر با یک عمر فعالیت پزشک عمومی من و همسرم بود ؛ ولی روحیه من با فرهنگ دروغ حاکم بر بازار سازگاری نداشت.

جناب آقای وزیر

در سال 1388 بعد از یکسال مطالعه مداوم و شبانه روزی و هزینه کرد از پس انداز چندساله ، امتحان دستیاری دادم که بسیار عالی بود و میتوانستم از رشته مورد علاقه ام قبول شوم ولی تنها چیزی که حسابش را نکرده بودم ، لغو امتحان 48 ساعت بعد، بعلت فروش سوالات بود که وزیر وقت سه ماه قبل از آن امکانش را محال مطلق دانسته بود. امتحان مجدد 13 روز بعد از امتحان اول برگزار شد و استرس بسیار شدید که این بار بدلیل هراس از عدم تکرار موفقیت قبلی صدچندان هم شده بود،بار دیگر بر تجارب تلخ قبلی ام افزوده شد. و بنده علیرغم 70 نمره کاهش، از رشته داخلی قبول شدم. بدین ترتیب این بار هم استرس چهارساله ناشی از امتحانات مکرر نیز بر بقیه اضافه شد. دلم خوش بود که بعد از اینهمه سال تحصیل و استرس زندگی آرامی را شروع کنم اما این دفعه هم دانستم که در کشور من نمی شود یا درواقع نمی گذارند زندگی بدون دغدغه ذهنی ادامه یابد. برای بنده هشت سال ضریب کا ، علیرغم عدم استفاده از سهمیه کارمندان یا مناطق محروم ، در نظر گرفتید. به من و امثال من مجوز مطب ندادید و با حق ویزیت 14600 تومان نسیه ایی بجای فشار بر بیمه ها برای پرداخت حق ویزیت واقعی ، مثل تمام سالهای قبل با کم کردن حق پزشکان، خودتان را دوستدار ملت معرفی کردید .

جناب آقای وزیر 

الان که این متن را مینویسم، 45 سالم تمام شده است و بعد از اینهمه سال پر از استرسهای روحی و جسمی ، فشارهای طاقت فرسای کشیکها و برخوردهای غیردوستانه همراهان بیمار ؛ و زندگی در محیطی سراسر از آه و ناله ، تنها سرمایه مادی من تتمه همان دوسالی است که به بازار مسکن وارد شدم . 

من نمی دانم که شما آنهمه سرمایه (افسانه ایی در نزد بنده و همکاران مثل خودم) را از کجا آورده اید ولی خوب می دانم که از راه پزشکی سالم نمیتوان به آن ثروت دست یافت. من می دانم که شما و دوستان شما از آن دسته معدود از پزشکانی هستند که به یمن وجود ارتباطات ... درآمد نجومی (البته در نزد ما پزشکان مناطق محروم) دارید و هرگز به فکر ترک ایران نیستید ولی در اطراف من مغزهای بسیار فعالتری هستند که بخاطر وجود افرادی با افکار حضرتعالی ، در فکر ترک وطنشان هستند.

جناب آقای وزیر

پسر من الان شاگرد ممتاز شهر 170هزار نفری مان هست ولی نمی خواهم او طبیب بشود و اشتباه مرا تکرار کند و اگر هم می خواهد پزشک باشد ، در کشوری باشد که قدرش را بدانند. ؛ نمی خواهم پسرم سالها و سالها رنج و عذاب بکشد و تحصیل نماید و در آخر دزدان روز ، بجای خود ، او را دزد معرفی کنند ؛ نمی خواهم ثروت اندوزان خدانشناس ثروت را برای خود بردارند و اندوزی را پسوند او معرفی نمایند. به پسرم خواهم گفت : اگر آخرت را می خواهی به دور و برت نگاه کن ؛ اگر دنیا را می خواهی فقط ارتباطات با بالانشینان کاخ نشین کافیست و اگر دنیا و آخرت را باهم می خواهی به لوکزامبورگ،نروژ،دانمارک و اروپای غربی برو که اسلامی ترین کشورها هستند بدون اینکه مسلمان باشند. 

جناب آقای وزیر

تنها جرم من،پزشک بودن من است ؛ اگر همان اول در خط تجارت می افتادم، الان اتومبیلم مرسدس بنز دو میلیاردی بود. اگر بجای اینهمه مشقت درس و مشق ، یکع دهم زحمت آنرا در ارتباط با کاخ نشینان مرکز می کشیدم، ساختمانم کاخ شاهنشاهی و بدترین سفرم لمیدن در سواحل تایلند بود . الان در جایی قرار گرفته ام که درونم خودم را و بیرونم ظاهربینان را می سوزاند . ولی بازهم خدا را شکر که وجدانم آرام است و وقتی کلاهم را قاضی می کنم می بینم که فقط حساب و کتابم با کرام الکاتبین است و حق الناسی برگردنم نیست و آه مظلومی را در نیاورده ام . جناب وزیر ، برای پیدا کردن معدود پزشکان زراندوز به جای دوری نروید، فقط کافیست در همان مرکز به اطراف خود نگاه کنید.

جناب آقای وزیر

...... .

دکتر صفری ، متخصص ،از شهری محروم ، 12 آذر 93